بیوگرافی مجید قربانخانی شهید مدافع حرم + عکسها و وصیت نامه این شهید بلند پایه را با هم در سایت شبناک مشاهده میکنیم.
بیوگرافی مجید قربانخانی شهید مدافع حرم
بیوگرافی مجید قربانخانی شهید مدافع حرم در دهه 1369 در محله یافت آباد تهران دید به دنیا گشوده بود و آقا مجید هم
جوانی از همین کوچه پس کوچههای شلوغ و پهلوانپرور بود. شهیدی که در فضای مجازی با صفتهای متعددی شناخته و تصاویر
خاصی از او منتشر شده است. یک جا خواندم که «مجید سوزوکی» صدایش میکنند و نام و آوازه ای بسیار پیدا کرده بود.
عکس های شهید مجید قربانخانی
مجید یک نیسان داشت که با آن کار میکرد و روزیاش را در میآورد. پشت دخل نان بربری هم تنها به این دلیل میرفت
تا اگر مستمندی را میشناسد، نان مجانی به دستش بدهد. آقا مجید از آن دست بچههای جنوب
شهری لوطی مسلکی بود که دست خیرش زبانزد است .
خوی بخشندگی
مجید بچه زبر و زرنگی بود و درآمد خوبی داشت. غیر از نیسان، یک زانتیا هم برای سواری خودش داشت.
اما عجیب دست و دلباز بود و اگر مستمندی را میدید، هرچه داشت به او میبخشید.
اهی طی یک روز کلی با نیسانش کار میکرد، اما روز بعد پول بنزینش را از من میگرفت! ته توی کارش را که درمی آوردی
میفهمیدی کل درآمد روز قبلش را بخشیده است. بیوگرافی نورخدا موسوی
ماجرای خالکوبی مجید قربانخانی
این خالکوبی نهایتاً مربوط به پنج ماه قبل از شهادتش بود. و میگفت دوستانم اصرار کردند و من هم جوگیر شدم.
بعد حتماً پاکش میکنم. مجید ۲۵ سالش بود که شهید شد. بزرگ شده یک محله جنوب شهری
که نوسان زیادی را در دوران جوانی تجربه میکرد. آن خالکوبی هم یک احساس زودگذر بود.
شهید مدافع حرم مجید قربانخانی
در پی تفحص انجام شده، پیکر مطهر شهید مدافع حرم «مجید قربانخانی» کشف و شناسایی شد. این شهید که
معروف به حر مدافعان حرم بود، بعد از گذشت سه سال از شهادتش تفحص شده و به وطن بازگشت مادر شهید قربانخانی
با شنیدن خبر شناسایی فرزند شهیدش اشک ریخته و داستانی از توسلش به اباعبدلله الحسین(ع) بازگو کرد.
کتاب شهید مجید قربانخانی
دانلود کتاب مجید بربری این روزها مردم به دنبال کتالب همین شهید میگردند و کتاب شهید مجید قربانخانی با عنوان «حر مدافعان حرم»
خانم کبری خدابخش خبر از اتمام و چاپ کتاب مجید قربانخانی توسط انتشارات دارخوین را داده است.
به مادرم بگین قفس شکسته و پرنده پر زده …
به مادرم بگین بهار اومده جوونه سر زده … به مادرم بگین هنوز خنده هاش رو سر جهازشن …
به مادرم بگین هنوز گریه هاش تو جا نمازشن.
خدا رحمتش کنه